از میان کسانیکه برای دعای باران به بیابان میروند *** تنها کسی که با خود چتر میبرد به خدا ایمان دارد میخواهم امروز حصاری بسازم، بین خودم و هر چه غیر توست. بین خودم و همه بادها، طوفانها و آفتها. میخواهم که در حصار کوچکم، تو باشی و من، من باشم و تو، تو بتابی و من رشد کنم. من تو را بخوانم و تو نگاهم کنی، تا فردا که گاهِ ثمر دادن فرا میرسد، میوه وجودم بوی خوب تو بدهد. ای معبود مهربان من، مرا دریاب و رهایم مکن. خدایا بی پناهم؛ز تو جز تو نخواهم ؛اگر عشقت گناه است ؛ببین غرق گناهم ؛دو دست دعا برآورده ام بسوی آسمانها ؛که تا پر کشم به بال غمت رها در کهکشانها ؛چونیلوفر عاشقانه چنان میپیچم بپای تو ؛که سر تا پا بشکفد گل ز هر بندم در هوای تو ؛بدست یاری اگر که نگیری، تو دست دلم را دگر که بگیرد؟ ؛به آه و زاری اگر نپذیری، شکسته دلم را دگر که پذیرد؟
Design By : Pichak |